مجتبی دیبا
1402/08/22
19:28
"دکمه" بعد از ظهر یک مشتری وارد خیاطی شد. او یک شلوار جین سرمه ای در دست داشت که دکمه های فلزی سر کمر و قسمت فاق یا جلوی شلوار افتاده بود. سپس...

"دکمه"



بعد از ظهر یک مشتری وارد خیاطی شد.


او یک شلوار جین سرمه ای در دست داشت که دکمه های فلزی سر کمر و قسمت فاق یا جلوی شلوار افتاده بود.



سپس رو به خیاط کرد و گفت ؛آقا ببخشید میتونید دکمه های این شلوار رو برام درست کنید.


خیاط نگاهی به شلوار انداخت و اینطور گفت ؛


دکمه فلزی ندارم میتونم پلاستیکی جاش بزارم.


مشتری چند ثانیه فکر کرد وگفت ؛


زشت نمیشه؟!


خیاط لبخندی زد و گفت ؛



اولا شلواریکه دکمه نداره مایه آبرو ریزیه.



ثانیا اگر دکمه فلزی فابریکش به این زودی افتاده بیخیال دکمه های فلزی بعدی باش زیرا پایه ی دکمه دیگه سوراخ شده و جان کافی برای نگهداری دکمه فلزی بعدی رو نداره .


در واقع پایش محکم نیست !



ثالثا مردم آنقدر بیکار نیستن که بیان قاپک جلوی شلوار شما رو بزنن کنار و ببینن زیرش چه دکمه ای خورده.



مشتری سری به علامت تایید تکان داد و گفت ؛


قانع شدم .


سپس خیاط در حالیکه با سوزن و نخ مشغول دوختن دکمه های چهار سوراخ بود به مشتری گفت ؛



بزعم من اندیشه که زیبا باشه هیچ چیزی در "حقیقت "زشت نیست.



اماپشت هر "واقعیت" زشت یک اندیشه ی زشت ایستاده است.


به زبان ساده تر ؛


صاحبان اندیشه های زشت هستند که واقعیات زشت می‌سازند.



"ذبیح الله سلیمانی"




پ ن ؛حقیقت ؛آنچیزیست که باید باشد


واقعیت ؛آنچیزی که انسان بوجود می آورد و خرد جمع از آن به زشتی یاد می کند .مثلا جنگ!

انتهای خبر

0
0