تحلیل به جای تخیل - محمد نوربخش
1399/11/10
20:11
چند درصد از هزینه¬های جاری با درآمدهای مالیاتی پوشش داده نشده است؟ در سالهای ابتدایی دهه 80، حدود 55 درصد هزینه¬های جاری با مالیات پوشش داده نشده ا...

چند درصد از هزینه¬های جاری با درآمدهای مالیاتی پوشش داده نشده است؟ در سالهای ابتدایی دهه ۸۰، حدود ۵۵ درصد هزینه¬های جاری با مالیات پوشش داده نشده است. در سال¬های گذشته به دلیل وجود نفت سیستم مالیاتی شکل نگرفته است و نیازی به مالیات نبوده است. این موضوع در جلسات قبل بررسی شده است. بنابراین در آ



ن سال¬ها کسری تراز عملیاتی با فروش نفت جبران میشده است.


برخی از اقتصاددان¬ها توصیه می¬کنند که دولت برای پوشش کسری بودجه، مالیات بیشتری بگیرد و درآمدهای مالیاتی را بالا ببرد. توجه داشته باشید که حجم مالیات در درجه دوم اهمیت قرار می¬گیرد. ترکیب مالیات از حجم مالیات مهم¬تر است. به این مفهوم که مالیات¬ها از کدام بخش اقتصادی باید اخذ شود. یک مثال در این خصوص بیان می¬شود. فرض کنید من و شما مدیر شرکتی هستیم که دارای امکانات مشابهی است. اگر شما به دلیل مدیریت و عملکرد خوب بتوانید هزار واحد سود ایجاد کنید و من صد واحد سود ایجاد کنم و قانون مالیات ۲۵ درصد از سود باشد، شما با عملکرد بهتر مالیات بیشتری باید بدهید. باید ۲۵۰ واحد مالیات بدهید و من ۲۵ واحد. پس از شما که بهتر کار کردید بیشتر مالیات گرفتند و به نوعی جریمه کردند. در صورتی که سیستم مالیات بر درآمد سیستم مناسبی نیست. اول باید این سوال پاسخ داده شود که مالیات قرار است در چه زمینه¬ای مصرف شود؟ مگر قرار نیست مالیات برای ارایه خدمات عمومی که عمدتا امنیت و سلامت است مصرف شود؟ امنیت نیز ابعاد مختلفی داشت از جمله امنیت غذایی، امنیت شهروندی، امنیت راه ها و غیره. اگر قرار باشد مالیات برای امنیت و سلامت مصرف شود باید از کسانی که به امنیت و سلامت بیشترین آسیب را می¬رسانند مالیات بیشتری گرفته شود. برای مثال کسی که سیگار بیشتری مصرف می¬کند باید مالیات بیشتری بدهد. کسی که قند و شکر بیشتری مصرف می¬کند از آنجایی که باعث ایجاد بیماری¬ها میشود بیشتر مالیات بدهد چرا که دولت برای آنها بیشتر هزینه می¬کند. یعنی مالیات به جای درآمد بر مصرف باشد. ترکیب مالیات تغییر کند. اکنون مالیات بیشتر بر ثروت است یعنی فردی که در بازار سهام بیشتر سرمایه¬گذاری کند باید درصدی از سرمایه گذاریش را مالیات بدهد چه ضرر کند و چه سود. مالیات باید به سمت کسانی برود که بنزین بیشتری مصرف میکنند و با ایجاد آلودگی هوا باعث افزایش هزینه¬های سلامتی می¬شوند. پس ترکیب مالیات از مقدار مالیات مهم تر است.


توجیه اینکه چون هزینه¬ها بیشتر شده است پس باید مالیات¬ها را بیشتر کنیم به نحوی که درآمدها بیشتر شود و بتوانیم هزینه¬ها را پوشش دهیم از اساس غلط است. ما باید از اول سیستم را طوری طراحی کنیم که روی حداقل هزینه کار کنیم. به یک سیستم ناکارا نمی توان درآمدهای بیشتری ترزیق کرد. بیشتر هزینه¬های بودجه، هزینه¬های جاری و حقوق و دستمزد است که ناشی از ناکارایی است. یعنی در سیستم تامین اجتماعی و صندوقهای بازنشستگی هر ماه درصدی از حقوق کارگران و کارمندان را به حساب این صندوق¬ها واریز میکردند تا این صندوقها با این منابع سرمایه¬گذاری کنند و درآمد سرمایه گذاری را به کسانی که بیمه تامین اجتماعی و بیمه سلامت هستند بپردازند و نباید کسری داشته باشند. اما این صندوقها در نهایت از بودجه عمومی استفاده و ارتزاق میکنند. نمیتوان از کسانی که عملکردی خوب دارند مالیات گرفت و در راستای جبران این ناکارایی ها خرج کرد.


آیا می¬توان در بخش هزینه¬ها، حقوق و دستمزد کارمندان را کاهش داد؟ متاسفانه برخی راه¬حل را کاهش حقوق و مزایا می¬بینند. واقعیتی که در حال رخ دادن است. دولت زمانی قصد داشته است شرایط نامساعد اقتصادی را با استخدام¬های بیشتر مساعد کند. برای مثال شرکت ذوب آهن اصفهان زمانی بالغ بر ۱۸ هزار نیرو داشته است. این شرکت ذوب آهن زیان¬ده و در مالکیت دولت بوده است. در زمان خصوصی سازی بجای طلب تامین اجتماعی از دولت این شرکت به تامین اجتماعی داده می¬شود. یعنی دولت هر ماه باید درصدی از حقوق کارمندان خود را به عنوان بیمه به تامین اجتماعی بپردازد اما این حق بیمه¬ها را به تامین اجتماعی پرداخت نکرده و سازمان تامین اجتماعی هم نتوانسته سرمایه¬گذاری کند. دولت به جای بدهی¬های خود، شرکت ذوب آهن را به تامین اجتماعی داده است. قبل از این واگذاری، در شرکت ذوب آهن پنج هزار نیرو استخدام کردند و قانون گذاشتند که نمیتوانید این نیروها را تا ۵ سال اخراج کنند. قصد این بوده است که نرخ بیکاری بالا نرود. این سیاستی است که اکنون مشکل ایجاد می¬کند. اکنون هر میزانی که دلار رشد داشته است کمتر از آن میزان، حقوق کارمندان افزایش پیدا می¬کند.

انتهای خبر

0
0