گنگ خواب دیده
1399/11/19
17:21
یه کتابی داشتم اسمش سوسمارالدوله، درمورد مسائل خصوصی شاهان قاجار بود، یه روز سر کلاس تاریخ به دبیرمون گفتم این کتاب رو خوندین؟ گفت هفته بعد کتاب رو...

یه کتابی داشتم اسمش سوسمارالدوله، درمورد مسائل خصوصی شاهان قاجار بود، یه روز سر کلاس تاریخ به دبیرمون گفتم این کتاب رو خوندین؟ گفت هفته بعد کتاب رو بیار ببینم، دوم یا سوم دبیرستان بودیم، کتاب رو بردم گرفت و یه هفته دو هفته نیاورد. رفتم بهش گفتم کتاب چی شد؟


جواب سر بالا داد، هی من کتاب رو خواستم هی این پیچوند تا سال تموم شد.


سال بعد هم که ما تاریخ نداشتیم و کتاب رفت.



گذشت و گذشت من رفتم دانشگاه و یه روز دیرم این معلمم انتخابات شورا کاندیدا شده، مغازه های پایین خونه اش هم کرده بود ستاد. راه افتادم رفتم ستاد، این منو دید کلی استقبال و تعریف به اونهایی که تو ستاد بودن که آره ایشون شاگرد من بود و آدم چقدر خوشحال میشه شاگردهاش به یادش هستن و چقدر زیباست این حس و از لین حرفها. منم نشستم یه دوتا چایی خوردم و شیرینی، بعد رفتم یواشکی بهش گفتم استاد اگه ممکنه اون کتاب منو بیارید من برم. گفت چه کتابی؟ گفتم سوسمارالدوله. دید نمی تونه منکر شه، گفت حالا چشم و فلان، گفتم چشم نداریم لطف کن برو بیار والا مجبورم با صدای بلند ازت کتاب رو بخوام. اینم دید بابا دو ساعته شاگردم شاگردم کرده الان دیگه نمی ارزه بی آبرویی. رفت بالا کتاب رو تو یه پاکتی آورد داد به من. منم یه شیرینی دیگه خوردم و یا علی مدد.



امروز فردا انتخابات داغ میشه، اونایی که قبا دوختن که رییس جمهور بشن نظرم قبلش این داستان من و معلمم رو یه مرور کنن که بعدش شرمنده نشیم.






انتهای خبر

0
0