بی پرده
سال ۹۲ تمام شد. سال سختی بود و درآمد کارگر و کارمند کفاف مخارج زندگی را نمی داد.
کم کم امیدهایی شکل گرفت و روی این عزیزان کمی به سمت خوشحالی رفت که حداقل تا سه چهار سال آینده می توانند ۵۰ متر زمین داشته باشند یا حداقل در نیازهای اساسی به مشکل نخورند. همه خوشحال بودند (کارمند و کارگر). آنها پس انداز می کردند و یکباره هر آنچه داشتند با خاک یکسان شد و مجدد چند ده سالی عقب افتادند و شد آنچه شد. این بازی تا کی ادامه دار است ؟!
با داشتن چنین مغزهای متفکر در داخل کشور که یکی درآمدهای نفتی سالیان قبل را تبدیل به بمب ساعتی اقتصاد می کند و یکی آدرس واشنگتن دیسی را برای پیدا کردن منشا مشکلات می دهد و یکی دیگر برای کاهش قیمت ها نسخه دعا کردن را می پیچد؛ چگونه باید امید به بهتر شدن اوضاع، صرفا با حضور بایدن داشته باشیم؟ چه میزان دوام خواهد داشت این بهبودی و چه تضمیمی است که درآمد کارگر و کارمند تا بیاید به سطح هزینه های آنها برسد مجدد یک داستان تازه ای ایجاد نشود؟
جالب این که احمدی نژاد منتقد سیاست های هاشمی و خاتمی بود و روحانی همان انتقادها را به شکلی دیگر بر او وارد می کرد و حالا خودش و دولتش با افتضاح بیشتری سزاوار این انتقادها هستند. دولت و رییس جمهور بعدی چه بگویند و چه خواهند کرد خدا میداند.
به قول سهراب سپهری:
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
.
.
.
و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد
و نگوییم که شب چیز بدی است
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ
یکبار یک ماشین حساب برداریم و حساب کنیم، هزینه ارتباط با جهان پیرامون چیست و منافع آن چه است؟ منظور از هزینه و منافع یعنی آنچه برای مردم است نه عده ای خاص ! باز با همان ماشین حساب سهم سوء مدیریت را هم حساب کنیم. مقایسه کنیم و تصمیم بگیریم. یکبار شفاف باشیم تا ما هم بدانیم و شاید واقعا حق با شماست و این دین بزرگی است که اگر منافعی بیش از هزینه برای مردم وجود داشته باشد اما از آن گذشته باشیم.
یکبار رو راست باشیم. می توان با پوست و گوش حس کرد که چگونه سوء مدیریت اثرات مخرب تری به نسبت تحریم داشته و ترکیب این دو قلیلی را به عرش و کثیری را به فرش برده است. بیاید بپذیریم که اثرات منفی سو مدیریت در تنگناهای اقتصادی فشار مضاعفی بر مردم کشور وارد می کند. بیاید یکبار شهامت داشته باشیم، یا بگوییم هیچ ارتباطی با قدرت های جهانی و مستکبران سیاسی و اقتصادی نباشد و رفاه مردم را تضمین می کنیم و برای آن ادله محکم داشته باشیم یا پی به اشتباه خود ببریم و با ارتباط زمینه اثرگذاری منفی سوء مدیریت را حداقل از دوش مردم برداریم. ساده بگوییم همه جای دنیا سوء مدیریت وجود دارد و اقتصادها مطابق با خط نوشته های کتب اقتصادی حرکت نمی کنند ! اما تفاوت ما با دیگران در چیست؟ در این است که اگر ۱۰۰۰ تومانی در دخل باشد، دیگران ۷۰۰ تومان را بر میدارند و ۳۰۰ تومان را به مردم می دهند اما ما چه می کنیم؟ نه تنها ۱۰۰۰ تومان در دخل را بر میداریم بلکه ۳۰۰ تومان هم از جیب مردم به جیب می زنیم.
بیاید شفاف باشیم چون به نفع همه است. می شود حس کرد که چگونه سوء مدیریت تیشه ای بزرگ تر از تیشه تحریم دارد. سو مدیریت همانند دزدی آب از رودخانه یا هرز رفتن آن به خاطر نامساعد بودن بستر رودخانه است. هنگامی که رودخانه پر آب باشد اثرات دزدی و پرتی آب آن دیده نمی شود و وای از روزی که آب رودخانه کمتر شود و هر قطره ای که از آن کم شود به چشم خواهد آمد. زشت است که بگوییم آب برمیداریم و هدر می دهیم اما حداقل آب رودخانه را بیشتر کنید اما چه کنیم که همین راهکار عملی تر است !!!